دانلود فایل معماری هخامنشی و بررسی نقوش نمادین در آنها دارای 250 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود فایل معماری هخامنشی و بررسی نقوش نمادین در آنها کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
چکیده
انسان موجودی اسطوره باور و نمادساز است. اسطوره آغاز «شدن» و نحوهی «بودن» آدمی را بیان میکند و نماد زبان اسطوره و آیین در درازنای تاریخ بوده است. در جهان بینی اسطورهای انسان خود و جهان را در هم میآمیزد تا حضور خویش را در روند حیات به ثبوت برساند. معماری یکی از نمودگاههای چنین آمیزشی است. در معماری دنیای باستان مفاهیم مینوی جلوهای زمینی مییافتند و در زندگی واقعی بازتاب پیدا میکردند. هخامنشیان از جمله امپراتوریهای شرقیاند که در گسترهی تاریخ شهرتی به سزا یافتند. نام آنها همواره تداعی کنندهی بنای بزرگ تخت جمشید است. هخامنشیها فرهنگی تلفیقی و معماریای ترکیبی دارند که رشتهی پیوند چنین فرهنگ و هنری روح پارسی و حامی آن پادشاهان بودند. نگارههای نمادین تخت جمشید (و پاسارگاد و شوش) در زمرهی مجهولات هنر پارسیاند و رمزگان فرهنگی عصر تلقی میشوند. تنوع و در هم تنیدگی این نگارکندهها ناشی از سرچشمههای متفاوت فرهنگی آنهاست. نقش مایههایی که درون مایهای چندگانه دارند: مصری, میان رودانی و ایرانی. زمینهی ذهنی چنین گزینشی گزیده را باید در غنای فرهنگی تمدنهای باستانی پیشین و رواج روح مدارای پارسی از یک سو و گریزناپذیر بودن ضرورت اخذ و اقتباس سبکهای هنری از سوی دیگر دید. تخت جمشید شاهوارترین و گزیدهترین یادگار هخامنشیان محل تلاقی تمدنهای عصر محسوب میشود و این بنای فاخر نظمی نمادین از دنیای باستان را در خود ماندگار کرده که در پلکان آپادانا نمودار گشته است. شاهوارترین نگاره نمادین در هیئت انسانی بالدار نمود مییابد. این نماد شخصیتی رَبّانی و گشادهرو با چهرهای مُوَقِر و موی فِر را نشان میدهد که نور فرّهی از سیمای شاهانهاش ساطع میگردد و همچون پیر روشن رأیی است که حمایت خود از پادشاهان را با دستی افراشته و حلقهی مشروعیت اعلام میکند. این نماد فرّ کیانی (شاهی) ایرانیان باستان است.
واژگان کلیدی: هخامنشی, معماری, تخت جمشید, نقش, نماد, نقش مایه و انسان بالدار.
فهرست مطالب
پیشگفتار 4
دیباچه 5
سخنی دربارهی منابع 14
بخش یکم: پیشینهی هخامنشیها 23
1ـ هند و اروپاییان 25
2ـ علل و انگیزه مهاجرت آریاییها 28
3ـ آریاییها در ایران 29
بخش دوم: پادشاهی هخامنشیان 33
1ـ کورش 34
2ـ خط مشی دینی کورش 36
3ـ داریوش 39
4ـ خشایارشاه 46
5ـ فرجام هخامنشیان 49
بخش سوم: شکلگیری معماری هخامنشی 54
1ـ پاسارگاد 57
2ـ آرامگاه کورش 60
3ـ شوش 62
4ـ تخت جمشید 65
بخش چهارم: نقش برجستههای تخت جمشید 71
1ـ بخشهای برجستهی تخت جمشید 73
2ـ نقوش پلکان آپادانا 74
3ـ نقوش سایر کاخها 80
4ـ نقوش آپادانا و جشن آغاز سال نو 83
بخش پنجم: نقشهای نمادین در آثار و اشیا ایران پیش از هخامنشیان 88
1ـ نماد و نمادگرایی 89
2ـ سفالینههای شوش و سیلک 92
3ـ گنجینهی زیویه و جام زرین حسنلو 96
4ـ مفرغهای لرستان 98
5ـ نقش و نگارهها در آثار منسوب به مادها 105
بخش ششم: نقش برجستههای نمادین در پاسارگاد و شوش 109
1ـ انسان بالدار پاسارگاد 111
2ـ هویت نگاره پاسارگاد 115
3ـ نگارههای نمادین شوش 119
بخش هفتم: نقشهای نمادین تخت جمشید 123
1ـ پیکار شیر و گاو 127
2ـ پیکار شاه و شیر 133
3ـ گاوان بالدار انسان سر 138
4ـ باغ پر درخت نمادین 146
بخش هشتم: اهورامزدا, فروهر و فرّ در کیش زردشتی و آیین پارسی 151
1ـ اهورامزدا 151
2ـ فروهر 155
3ـ فرّ 158
4ـ فرّ در تاریخ اساطیری ایران 164
بخش نهم: نماد بالدار درباور و هنر هخامنشیان 167
1ـ نماد بالدار در خاور نزدیک باستان 169
2ـ اشکال و اجزا نماد بالدار هخامنشی 171
3ـ نیم تنهی بالدار بیستون 173
4ـ نقش رستم 176
5ـ نماد بالدار در تخت جمشید 180
6ـ دایرهی بالدار و شیرمردان تاجدار 183
7ـ پرنده بالدار در باور پارسی 184
8ـ نماد بالدار یا فرّ ایرانی 186
9ـ نماد انسان بالدار یا فرّ کیانی 189
10ـ فرّ و آتش شخصی پادشاه 194
11ـ فرّ شاهی و تیکیهلنی 196
12ـ نسبت نماد فرمانروایی و فرّ کیانی 197
13ـ نسبت «شاه ـ عقاب» با وارغنه پرندهی فرّ 200
14ـ قوچ بالدار جایگزین انسان بالدار 204
سخن پایانی 205
فهرست منابع و مآخذ 214
پیوست: شکلها و تصویرها 222
چکیدهی انگلیسی
منابع و مآخذ
آموزگار, ژاله, تاریخ اساطیری ایران, چاپ یکم, تهران, انتشارات سمت, 1374
اتینگهاوزن, ریچارد و احسان یارشاطر, اوجهای درخشان هنر ایران, ترجمه هرمز عبداللهی و رویین پاکباز, چاپ یکم, تهران, انتشارات آگه, 1379
احتشام, مرتضی, ایران در زمان هخامنشیان, چاپ یکم, تهران, انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی, 2535ش.هـ
استروناخ, دیوید, پاسارگاد گزارشی از کاوشهای انجام شده توسط مؤسسه مطالعات ایرانی بریتانیا از سال 1961 تا 1963, ترجمه حمید خطیب شهیدی, چاپ یکم, تهران, انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور, 1379
اسماعیلپور, ابوالقاسم, اسطوره بیان نمادین, چاپ یکم, تهران, انتشارات توس, 1377
اشمیت, اریش فردریش, تخت جمشید, بناها, نقشها و نبشتهها, ترجمه عبداله فریار, جلد یکم, چاپ یکم, تهران, انتشارات فرانکلین و امیرکبیر, 1342
اوستا, گزارش, ترجمه وتفسیر ابراهیمپور داود, یشتها, جلد 2و1, چاپ یکم, تهران, انتشارات اساطیر, 1377
اومستد, آلبرت اتک, تاریخ شاهنشاهی هخامنشی, ترجمه محمد مقدم, چاپ سوم, تهران, انتشارات امیرکبیر, 1372
بریان, پیر, تاریخ امپراتوری هخامنشیان, ترجمه مهدی سمسار, جلد یکم, چاپ یکم, تهران, انتشارات زریاب, 1379
بندهش, فرنبغ دادگی, گزارنده مهرداد بهار, چاپ دوم, تهران, انتشارات توس, 1380
بویس, مری,تاریخ کیش زرتشت, ترجمه همایون صنعتیزاده, جلد دوم, چاپ یکم, تهران, انتشارات توس, 1375
ـــ زردشتیان و باورها و آداب دینی آنها, ترجمه عسگر بهرامی, چاپ دوم, تهران, انتشارات ققنوس, 1381
بهار, مهرداد, از اسطوره تا تاریخ, گردآورنده و ویراستار ابوالقاسم اسماعیلپور, چاپ سوم, تهران, انتشارات نشر چشمه, 1381
ـــ اساطیر ایران, چاپ یکم, تهران, انتشارات بنیاد فرهنگ ایران, 1352
ـــ پژوهشی در اساطیر ایران, پارهی نخست و دویم, چاپ سوم, تهران, انتشارات آگه, 1378
پرادا, ادیت با همکاری رابرت دایسون و کمکهای چارلز ویلکینسون, ترجمه یوسف مجیدزاده, چاپ یکم, تهران, انتشارات دانشگاه تهران, 2537 ش.هـ
پلوتارک, حیات مردان نامی, ترجمه رضامشایخی, جلد چهارم, چاپ یکم, تهران, انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب, 1338
پوپ, آرتوراُپهام, معماری ایران, ترجمه غلامحسین صدری افشار, چاپ سوم, تهران, انتشارات فرهنگان, 1373
ـــ شاهکارهای هنر ایران, ترجمه پرویز ناتل خانلری, چاپ دوم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1380
پیرنیا, حسن مشیرالدوله, ایران باستان, جلد یکم, چاپ پنجم, تهران, انتشارات دنیای کتاب, 1370
تاریخ ایران کمبریج, گردآورنده و ویراستار: احسان یارشاطر, ترجمه حسن انوشه, جلد دوم, بخش دوم, چاپ یکم, تهران, انتشارات امیرکبیر, 1377
جنسن, هورست لمار و با همکاری دوراجین جنسن, ترجمه پرویز مرزبان, چاپ سوم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1379
خدادادیان, اردشیر, آریاها و مادها, از مجموعهی اول و دوم تاریخ ایران باستان چاپ یکم, تهران, انتشارات اصالت تنشیر, 1376
ـــ هخامنشیها, از مجموعهی سوم تاریخ ایران باستان, چاپ یکم, تهران, انتشارات به دید, 1378
داندامایف, م.ا.ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی, ترجمه روحی ارباب, چاپ دوم, تهران, علمی و فرهنگی, 1373
دیاکونوف, میخائیل میخائیلوویچ, تاریخ ایران باستان, ترجمه روحی ارباب, چاپ دوم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1380
ـــ ایگور میخائیلوویچ, تاریخ ماد, ترجمه کریم کشاورز, چاپ چهارم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1377
رزمجو, شاهرخ, آغاز سال نو در دورهی هخامنشی, مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز, انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور, 1379
رُف, مایکل, نقش برجستهها و حجاران تخت جمشید, ترجمه هوشنگ غیاثینژاد, چاپ یکم, تهران, انتشارات گنجینه هنر و سازمان میراث فرهنگی کشور, 1381
رید, هربرت, معنی هنر, ترجمه نجف دریابندری, چاپ یکم, تهران, انتشارات کتابهای جیبی, 1351
زرینکوب, عبدالحسین, تاریخ مردم ایران (ایران قبل از اسلام), چاپ چهارم, تهران, انتشارات امیرکبیر, 1373
سامی, علی, پاسارگاد پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی, به کوشش و بازنگری غلامرضا وطندوست, چاپ یکم, شیراز, انتشارات بنیاد فارس شناسی, 1375
ـــ تمدن هخامنشی, جلد یکم, چاپ یکم, شیراز, انتشارات دانشگاه شیراز, 1341
سجودی, فرزان, نشانه شناسی کاربردی, چاپ دوم, تهران, انتشارات نشر قصه, 1383
سودآور, ابوالعلا , فرّهی ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان, چاپ یکم, تهران, انتشارات نشر نی, 1384
شاپور شهبازی, علیرضا, جهانداری داریوش بزرگ, چاپ یکم, شیراز, انتشارات دانشگاه شیراز (پهلوی), 1350
ـــ کورش بزرگ, چاپ یکم, شیراز, انتشارات دانشگاه شیراز, 1349
ـــ شرح مُصَّوَر تخت جمشید, چاپ دوم, تهران, انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور, 1375
صمدی (رجالی), مهرانگیز, ماه در ایران از قدیمیترین ایام تا ظهور اسلام, چاپ یکم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1367
فرای, ریچارد نلسون, میراث باستانی ایران, ترجمه مسعود رجبنیا, چاپ چهارم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1373
فرهوشی, بهرام, ایرانویچ, چاپ یکم, تهران, انتشارات دانشگاه تهران, 1368
فریه, آر, دبلیو, هنرهای ایران, ترجمه پرویز مرزبان, چاپ یکم, تهران, انتشارات فرزان, 1374
کارنامه اردشیر بابکان, به اهتمام و ترجمه محمدجواد مشکور, چاپ یکم, تبریز انتشارات دانش, 1329
کالمایر, پیتر, مفرغهای قابل تاریخگذاری لرستان و کرمانشاه, ترجمه محمد عاصمی, چاپ یکم, تهران, انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور, 1376
کامرون, جرج, ایران در سپیده دم تاریخ, ترجمه حسن انوشه, چاپ سوم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1374
کخ, هایده ماری, از زبان داریوش, ترجمه پرویز رجبی, چاپ چهارم, تهران, انتشارات نشر کارنگ, 1377
گاردنر, هلن, هنر در گذر زمان, ترجمه محمدتقی فرامرزی, چاپ دوم, تهران, انتشارات نگاه و آگاه, 1370
گدار, آندره, هنر ایران, ترجمه بهروز حبیبی, چاپ یکم, تهران, انتشارات دانشگاه ملی ایران (بهشتی), 1345
گنزنفون, سیرت کوروش کبیر, ترجمه ع. وحید مازندرانی, چاپ یکم, تهران, انتشارات کتابهای جیبی, 1350
گیرشمن, رومن, ایران از آغاز تا اسلام, ترجمه محمد معین, چاپ دهم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1372
ـــ هنر ایران دردوران ماد و هخامنشی, ترجمه عیسی بهنام, چاپ یکم, تهران, انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب, 1346
مجتبایی, فتحالله, شهرزیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان, چاپ یکم, تهران, انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان, 1352
مجیدزاده, یوسف, تاریخ و تمدن بینالنهرین, جلد سوم هنر و معماری, چاپ یکم, تهران, انتشارات نشر دانشگاهی, 1380
مینوی خرد, ترجمه احمد تفضلی, به کوشش ژاله آموزگار, چاپ سوم, تهران, انتشارات توس, 1380
نفیسی, نادره, تخت جمشید یادگار هخامنشیان, ترجمه پونه سعیدی, چاپ یکم, تهران, انتشارات هنرگویا, 1382
والزر, گرولد, نقوش اقوام شاهنشاهی هخامنشی, ترجمه دورا اسمودا خوب نظر با همکاری شاپور شهبازی, چاپ یکم, شیراز, انتشارات دانشگاه شیراز, 1352
ویسهوفر, یوزف, ایران باستان, از 550 ق.م تا 650 م, ترجمه مرتضی ثاقبفر, چاپ پنجم, تهران, ققنوس, 1382
هال, جیمز, فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب, ترجمه رقیه بهزادی, چاپ یکم, تهران, انتشارات فرهنگ معاصر,1380
هرتسفلد, ارنست امیل, ایران در شرق باستان, ترجمه همایون صنعتی زاده, چاپ یکم, تهران, پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, 1381
هرودوت, تواریخ, ترجمه ع. وحید مازندرانی, چاپ دوم, تهران, انتشارات دنیای کتاب, 1368
هینتس, والتر, داریوش و پارسها (تاریخ فرهنگ ایران در دوره هخامنشیان), ترجمه عبدالرحمن صدریه, چاپ یکم, تهران, انتشارات امیرکبیر, 1380
ـــ دنیای گمشدهی عیلام, ترجمه فیروز فیروزنیا, چاپ دوم, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1376
هینلز, جان راسل, شناخت اساطیر ایران, ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضی, چاپ ششم, تهران, انتشارات نشر آویشن و چشمه, 1379
یاحقی, محمدجعفر, فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی, چاپ دوم, تهران, انتشارات سروش, 1375
یونگ, کارل گوستاو, انسان و سمبولهایش, ترجمه محمود سلطانیه, چاپ دوم, تهران, انتشارات جام, 1378
مجلات
آموزگار, ژاله, گرشاسب در پیشگاه اورمزد, کلک, ش54, شهریور 1373
ـــ فرّه, این نیروی جادویی و آسمانی, کلک, ش70-67, آبان ـ اسفند 1374
اکرمی, غلامرضا, تعریف معماری, گام اول آموزش (چالشها و تناقضات), نشریه علمی ـ پژوهشی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران, ش16, زمستان 1382
بوشارلا, رمی, پایان عمر کاخهای هخامنشی شوش: مرگ طبیعی, ترجمه علی موسوی, مجله باستانشناسی و تاریخ. س9, ش1, پاییز و زمستان 1373
پُلاک, سوزان, سبک و اطلاعرسانی سفالینههای شوشان, ترجمه کامیار عبدی, مجلهی باستانشناسی و تاریخ, س14 و 13, ش 1و2, ش پی در پی 27و26, زمستان 77 و بهار 1378
پوپ, آرتور اُپهام, تخت جمشید شهر مذهبی بوده است, ترجمه علی اشرف شیبانی, مجلهی سخن, ش8, ش 12و11,1336
پورداود, ابراهیم, شاهین نشان ایران باستان, مهر, ش4, س7, دی ماه 1321
پیرنیا, محمد کریم, سبک شناسی معماری ایران, باستانشناسی و هنر ایران, ش1, زمستان 1347
حمید رفیعی, محمدعلی, درآمدی بر مفهوم نماد و نشانه, فصلنامه معماری و فرهنگ, س1, ش4, بهار 1379
خطیبی, ابوالفضل, دنیای پر رمز و راز مهر, نامهی ایران باستان, س1, ش2, پاییز و زمستان 1380
دِهه, ژان, مبدأ و مفهوم نقوش «سمبلیک» در تخت جمشید, ترجمه نامعلوم, مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران, س14, ش2, ش مسلسل 54, آذر ماه 1345
زرینکوب, عبدالحسین, تسامح کوروشی و مسألهی وحدت امپراتوری در ایران باستان, پل فیروزه, ش5, پایز 1381
سلطان زاده, حسین, یادداشت, فصلنامه معماری و فرهنگ, س1, ش4, بهار 1379
شاپور شهبازی, علیرضا, ارتش در ایران باستان, محلهی باستانشناسی و تاریخ, س10, ش2, ش پی در پی 20, بهار و تابستان 1375
ـــ نقش فرّ کیانی کورش بزرگ, باستانشناسی و هنر ایران, ش 8و7, تابستان و پاییز 1350
صفوی مبرهن, زهرا, نماد و نشانه, فصلنامه معماری و فرهنگ, س1, ش4, بهار 1379
فرای, ریچارد نلسون, میترا (مهر) در باستانشناسی ایران, ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور, مجلهی باستانشناسی و تاریخ, س2, ش2, ش پی در پی4, بهار و تابستان 1376
فرونتینی, روزماری, مفرغهای لرستان, ترجمه شمسی عصار, سخن, دوره دوازدهم, ش11و10, بهمن و اسفند 1340
قائم مقامی, جهانگیر, شیر و نقش آن در معتقدات آریاییها, بررسیهای تاریخی, ش3, س1, آبان ماه 1345
مجیدزاده, یوسف, تاریخ گذاری سر سنجاقهای مفرغی لرستان, مجلهی باستانشناسی و تاریخ, س3, ش1, پاییز و زمستان 1367
ملاصالحی, حکمتاله, تأملی در برخی جنبههای بنیادین رابطه فرهنگ و هنر, نامهی فرهنگ, س12, دور 3, ش50, زمستان 1380
ملکزاده بیانی, بانو, شاهین نشانه فرّ ایزدی, بررسیهای تاریخی, ش1, س7, ش مسلسل 38, فروردین و اردیبهشت 1351
ملکزاده, مهرداد, دژهای مادی و سپاهیان آشوری, باستان پژوهی, ش11, پاییز 1382
ـــ تیغ مادی در نیام جنگاوران سیلک, مجلهی باستانشناسی و تاریخ, س17, ش1, ش پی در پی 33, پاییز و زمستان 1381
موسوی, علی, هندو اروپاییان در ایران: مقدمهای بر پیشینه و باستانشناسی مسئله هند واروپایی, مجلهی باستانشناسی و تاریخ س 13, ش دوم, س14, ش یکم, ش پی در پی 27و26, 1378
ـــ ژاک دومورگان و حفاری در شوش, مجله باستانشناسی وتاریخ, س 6, ش1و2, ش پی در پی 12و11, 1370
نیکفر, محمدرضا, مفهوم صلح, نگاه نو, ش 63, آبان 1383
واندنبرگ, لویی, مفرغهای لرستان, ترجمه یحیی شهیدی, بررسیهای تاریخ, س5, ش3, ش مسلسل 27, 1 مرداد و شهریور 1349
هُل, فرانک, تحلیل ساختار و نقوش سفالهای پیش از تاریخ, ترجمه کامیار عبدی, مجلهی باستانشناسی و تاریخ, س14و13, ش 1و2, ش پی در پی 27 و26, زمستان 77 و بهار 1378
هِلم, پیتن, مدیکوس لوگوس هرودوت و تاریخ ماد, ترجمه عسگر بهرامی, نامهی پارسی, س9, ش3, پاییز 1383
Latin
Bivar, A.D.H, the Personalities of Mithra in Archaeology and Literature, First Edition, New york, Bibolioteca press, 1999.
Frye, N.Richard, the Charisma of Kingship in Ancient Iran, Iranica Antiqua, volume. IV, 1964.
Pope, Arthur Upham, A survey of Persian Art, volume I: Pre-historical, Achaemenid and Parthian periods, third Edition, Tehran, Soroush Press, 1977.
___ A Survey of Persian Art, volume II: text Sasanian Period, third Edition, Tehran, Soroush press, 1977.
Sh.Shahbazi. A, An Achaemenid Symbol I. A Farewell to "Fravahr" and "Ahuramazda", Archaeologische Mitteilungen Aus Iran, Band 7, Berlin, 1974.
___"An Achaemenid symbol II. Farnah "(God given) Fortune" Symbolised", Archaeologische Mitteilugen Aus Iran, Band 13, Berlin, 1980.
The Cambridge History of Iran II: the Median and Achaemenid Periods, ed by: Ilay Gershewich, First Edition, Cambridge, Cambridge Press, 1985.
Tradition and Innovation in Ancient World, Electrum, volume.6, ed by: Edward Dabrowa, Gagiellonian, Gagiellonian Press, 2002.
سخنی درباره منابع
سلسلهی هخامنشی نخستین امپراتوری بزرگی است که ایرانیان پدید آوردند. دورهای که در تاریخ جهان هم شهرتی بهسزا دارد. از هنگام تشکیل حکومت هخامنشی تا اکنون بیوقفه دربارهی تاریخ تمدن و فرهنگ آنها کتاب نوشته شده است. دلایل این امر بسیارند. از جمله میتوان به شیوهی خاص حکومت, داری تساهل در عقاید و بردباری مذهبی, زبان و خط و هنر و معماری و... اشاره کرد و هنوز هم گفتگو دربارهی آنها ادامه دارد. با وجود اینکه حکومت هخامنشیان با هجوم اسکندر در سال 330 ق.م فروپاشید اما نامشان در تاریخ محو نشد و همچنان به حیات خویش در کتب تاریخی ادام میدهند. این امر در پرتو تلاش دو گروه میسر شده است: مورخان یونانی که با نگارش تواریخ متعدد نام هخامنشیان را به عصر رنسانس و سدههای میانه و جدید منتقل کردند و یهودیانی که به پاس خوشرفتاری کورش و شماری از شاهان هخامنشی نام آنان را در کتب مقدس خود و در میان پیامبرانشان ثبت کردند و بر فرزندان خود نهادند. در نگاهی فراگیر و فراخ میتوان منابع و مآخذ تاریخ عهد هخامنشی را به پنج قسمت عمده تقسیم کرد:
1ـ کتب مورخین کلاسیک یونانی و رومی 2ـ سنگ نگارههای پادشاهان و گل نوشتههای عیلامی و آرامی 3ـ سالنامههای آشوری, بابلی و مصری 4ـ متون اساطیری و دینی 5ـ پژوهشهای نوین و نتایج حاصل از کاوشهای باستانشناسی در سدهی نوزدهم و بیستم.
نخستین گروهی که به گزارش و نگارش تاریخ هخامنشیان همت گماردند, مورخان یونی معاصر با آنها هستند. هرودوت, کتزیاس, گنزنفون و پلوتارک در زمرهی اینانند. ایشان سهم مهمی در معرفی تاریخ آن دوران دارند. آثاری که این مورخین به رشتهی تحریر در آوردند البته یکسان و همسنگ نیستند. در بین این مورخان نوشتههای هرودوت از اهمیت بالایی برخوردار است و با اینکه مدتهاست در پژوهشهای نوین هرودوت مداری صرف مردود شده اما همچنان تواریخ او اساسیترین منبع مورد استفاده در تاریخ هخامنشیها است. در ادامه به شرح مختصری از زندگی هرودوت و بررسی تواریخاش میپردازیم.
دومین منبع تاریخ هخامنشی کتیبههای پادشاهان آن سلسله است. نخستین و بزرگترین این کتیبهها متعلق به داریوش یکم در کوه بیستون کرمانشاه است. این کتیبه به فرمان داریوش بر سینهی کوه به سه زبان پارسی باستان, عیلامی و بابلی (اَکدی) و به خط میخی نگاشته شده است و بیشتر حالت کارنامهای دارد و رخدادهای یک سال نخست پادشاهی او را ثبت کرده است. از این نامیترین پادشاه پارسها کتیبههایی دیگر به همان سبک و سیاق در شوش, همدان, تخت جمشید و نقش رستم بر جای مانده و در آبراهه سوئز نیز سنگ نوشتههایی به خط و زبان مصری از خود به یادگار گذاشته است. همچنین از سایر شاهان هخامنشی از خشایارشاه تا اردشیر سوم سنگ نبشتههایی در دیوار کاخهای تخت جمشید, شوش و نیز کتیبههایی در همدان باقی مانده است که همگی ارزش فرهنگی فراوانی دارند. پس از سقوط هخامنشیها خط میخی فراموش شد. از سده پانزدهم میلادی به بعد در خلال گزارشهای سیاحان اروپایی که به ایران سفر میکردند, به تدریج ویرانههای پر رمز و راز تخت جمشید مورد توجه قرار گرفته است. نوشتههای دیوار کاخ بیش از هر چیز برای ایشان شگفتانگیز بود. تلاشهایی که به منظور رمزگشایی از خط میخی در طی نزدیک به دو سده و نیم صورت گرفت سرانجام به خواندن کتیبهها منجر شد. این مهم پس از ده سال کار مداوم بر روی کتیبهی بیستون توسط سر هنری کرسویک راولینسن صورت گرفت. او موفقترین رمزگشای خط میخی هخامنشی است. از آن زمان ترجمه کتیبهها آغاز گشت و رونالدکنت بود که این کار را که بیش از سه سده پیش آغاز شده بود به ثمر رساند. مضمون بیشتر کتیبهها در ستایش از اهورامزدا (و از زمان اردشیر به بعد آناهیتا و میترا) و تکریم اقدامات گوناگون شاهان و صفات آنهاست. و در پارهای موارد از کارهای ساختمانی نیز یاد میشود ولی هیچگونه اشارهای به نگارههای کاخها نمیگردد. در واقع کتیبهها بیشتر در حکم اعلامیههای رسمی دولت پارسیاند و از مطالبی که در عناد با آنها باشد تهی است.
از تخت جمشید دو مجموعه الواح گلی در حین حفاری به دست آمده است. مجموعهی نخست از گوشهی شمال شرقی سکوی (صفّهی) تخت به دست آمده که آنها را «گل نوشتههای باروی تخت جمشید» نام نهادند. این گل نوشته به خط و زبان عیلامی است و آنها را ریچارد هَلُک به زبان انگلیسی برگردانده است. مجموعهی دوم از کاخ خزانه به دست آمده و به خط آرامی و عیلامی نوشته شدهاند. و آنها را جرج کامرون تحت عنوان «گل نوشتههای گنیجنهی خزانه» به زبان انگلیسی ترجمه کردند. الواح اخیر در جریان آتشسوزی تخت جمشید بر اثر لهیب آتش پخته شدند و به همین سبب سالم به دست ما رسیدند. محتوای گل نوشتههای تخت جمشید بیشتر یادداشتهای اداری است و میتوان آنها را اسناد اقتصادی تلقی کرد. در پارهای موارد هم اشارههایی به مراسمهای آیینی مبهمی دارند, که برای ما ناشناختهاند. بنابراین چیزی درباره بنای کاخها نمیگویند و تهی از مطالب عمده تاریخیاند.
سالنامههای پادشاهان آشوری نخستین منبعی هستند که نام پارسها را در سده نهم ق.م ثبت کردند و از آن تاریخ تا سقوط نینوا آخرین دژ آشوری در سال 612ق.م رخدادهای ایران غربی جزوی از گزارشهای این گونه اسناد است. پس از آشوریان دومین منبع بینالنهرینی تاریخ ایران سالنامههای (کارنامهی شاهان) بابلی است و مشحون از گزارشهایی دربارهی تاریخ دورهمادها میباشند. با به قدرت رسیدن هخامنشیها در نجد ایران به تدریج ایشان جای پادشاهان مادی در اخبار بابلی را میگیرند. به گونهای که بخش عمدهی سالنامه نبونید, واپسین فرمانروای بابل, به حوادث تاریخ ایران اختصاص دارد. در کتیبهها و پاپیروس نوشتههای مصری هم از زمان کمبوجیه تا عهد اردشیر سوم به مناسبتهای مختلف از ایران عهد هخامنشی و اقدامات پادشاهان آن سلسله در مصر سخن به میان میآید.
متون اساطیری و دینی یکی دیگر از منابع شناخت آیین و فرهنگ پارسهاست. اوستا, بندهش و مینوی خرد (و نیز تورات عهد قدیم) در زمرهی چنین منابعی هستند. در هیچ کدام از آنها به غیر از عهد قدیم نامی از هخامنشیها نیست, ولی فکر و فرهنگی که در این کتب مطرح میشود, نمیتواند با دورهی مذکور بیارتباط باشد. به همین علت است که نگارنده در پروراندن انگارهی (فرضیهی) خود از آنها بهره برده است. در ادامه به معرفی یکی از این کتابها, اوستا, میپردازیم.
در نگارش این پایاننامه پژوهشهای جدید و یافتههای باستان شناسی سهم عمدهای دارند و شالوده کار بر چنین تحقیقاتی استوار شده است. قبل از این که به معرفی اجمالی دو نمونهی مهم در این زمینه بپردازیم, لازم است سیر تحول باستان شناسی در ایران را مورد ارزیابی گذرا قرار دهیم. کهنترین اثری که پس از رمزگشایی خط میخی به وسیلهی خاورشناسان فرنگی در عصر جدید به رشته تحریر درآمد, به قلم جرج راولینسن برادر کاشف کتیبهی بیستون است. از آن هنگام تاکنون مطالعات درباره ی هخامنشیان روند روبهرشدی داشته و کاوشهای باستانشناسی نیز برغنا و ژرفای آن افزوده است. پیشینهی پیدایش و تحول باستانشناسی در ایران به نیمهی دوم سده نوزدهم میلادی برمیگردد. نخستین کشوری که توانست امتیاز انحصاری حفاری در محوطههای باستانی ایران را به دست بیاورد فرانسه بود. کاوشهای منظم و مداوم با ورود هیئت فرانسوی به خرابههای شوش آغاز شد. علاقه به حفظ میراث ملی و اوجگیری احساسات ملیگرایانه در میان روشنفکران عصر پهلوی بردامنهی کاوشها افزود و با ورود بنیاد خاورشناسی دانشگاه شیکاگو و حفاریهای ارنست هرتسفلد (1948-1879) در تخت جمشید وارد مرحلهی تازهای گشت و این بنیاد آمریکایی به تدریج جای گزیدن تشکیلات فرانسویها شد. سرنوشت باستانشناسی ایران و شخص هرتسفلد چنان با تخت جمشید درآمیخته که تفکیک ناپذیر مینمایند. هرتسفلد از سال 1314-1304ش در ایران اقامت داشت و بیشتر این سالها را هم به حفاری در تخت جمشید (مدت کوتاهی نیز در پاسارگاد) مشغول بود. پژوهشهای گوناگون او تأثیر ژرفی در باستانشناسی ایران به جای گذاشت. هرتسفلد معمار و طراحی شایسته, باستانشناسی ماهر و زبانشناسی مستعد بود. به دنبال عزل هرتسفلد از سوی بنیاد شرقشناسی دانشگاه شیکاگو, اریک فردریش اشمیت به جای او برگزیده شد. بیش از نیم سده از کار میدانی اشمیت در تخت جمشید میگذرد. هیچ کس چه قبل از اشمیت و چه بعد از او نتوانسته است دانش ما را از هنر هخامنشیان به اندازهی وی افزایش دهد. کار بزرگ اشمیت در اثر ارزندهاش, تخت جمشید, در سه جلد بزرگ و مصور طی سالهای 1970-1953 منتشر شدند. نگارنده از جلد نخست اثر فوق بهره فراوان برده و در گفتاری جداگانه به آن میپردازد.
تواریخ
هرودوت بزرگترین مورخ یونانی در سدهی پنجم ق.م (ح425-480) زندگی میکرد. این تاریخ نویس در زمان پادشاهی خشایارشاه در هالیکارناس آسیای صغیر (بُدرم ترکیه کنونی) در خانوادهای اشرافی پا به عرصه گیتی نهاد. حوادث زمانش وی را به کنجکاوی و تفکر دربارهی ریشهها و علت بروز تناضعات بشری سوق داد و به تدریج به سیر و سیاحت, به منظور یافتن پاسخی برای پرسشهای بنیادیاش, کشاند. از جمله سرزمینهای متمدنی که هرودوت به آنها سفر کرد عبارتند از: مصر, شام, بینالنهرین, ایتالیا و...
او سرزمین مصر را هدیه رود نیل نامید و بیش از هرجای دیگر آن را اسرارآمیز و شگفتانگیز دید و با تیزهوشی دریافت به دیاری با نمای فرهنگی ممتاز گام نهاده است. هرودوت در بابل با آداب و رسومی متفاوت با مصر مواجه شد و در همین شهر به اخبار زیادی از ایران دست یافت. او پس از چند سال سیاحت در شرق به یونان بازگشت و مدتی در آتن به حشر و نشر با دانشمندان آن دیار (از جمله سوفلکس فیلسوف و پریکلس فرمانروایی متفکر آتن) گذراند و سرانجام برای تدوین یافتههای خویش در شهر توریا در جنوب ایتالیا رحل اقامت افکند و در سننی نزدیک به شصت سالگی در همان شهر در گذشت.
هرودوت انگیزه اصلی از نگارش تاریخ را در همان آغاز تواریخاش عنوان و اعلام میکند: هرودوت هالیکار ناسوسی از تحریر این کتاب که حاوی تحقیقات اوست دو منظور دارد. یکی اینکه با ثبت و ضبط کارهای برجستهی قوم و تبار خویش و همچنین مردم آسیا, خاطرات روزگاران پیش را از خطر فراموشی حفظ کند و دیگر آنکه به خصوص روشنسازد اختلاف و نقار میان دو جماعت «ایرانی و یونانی» چهگونه آغاز شده است.
تاریخ هرودوت نخستین کتاب تاریخی جهان است که در بخشی از آن به شرح کشمکشهای پارسها و یونانیان پرداخته و نویسنده هرگاه در باب تاریخ ایران سخن آغاز میکند, زمینهی کلامش اوج میگیرد, زیرا ایران در کانون توجه اوست. تواریخ هرودوت کاری بدیع و ابتکاری است. هرچند وی سخت و وامدار هکاته مورخ سلف خود بوده, ولی طرح و تدوین تاریخاش بی بدیل است.
گزارشهای هرودوت, با وجود همهی دقتی که به خرج داده میشود, آمیخته با روایات عامیانه است. او نویسندهای صاحب سبک است و استعداد خود را به خدمت میگیرد تا ریشهی حوادث را بکاود و روشن کند. خوانندهی «تواریخ» با تاریخنویسی روبهروست که اهتمام وافر در روایت درست رخدادها دارد و تلاش مینماید از راه صواب بدور نیفتد. هرودوت با بازگو کردن روایات گوناگون درباره یک حادثه خواننده را به تأمل در گزینش وامیدارد و این حسن بزرگی است. در جایی از کتابش میگوید:
من آنچه را که روایت کردهاند باز میگویم, لکن الزامی به باور کردن آنها در کار نیست, و شما این سخنم را میتوانید در تمام روایات این تاریخ صادق بشمارید.
هرودوت در توصیف صحنههای رقتانگیز مهارتی باور نکردنی از خود به نمایش میگذارد. توصیفاتش جذاب روشن است. هرودوت اطلاعات خود درباره ایرانیان را از چند راه بدست آورده که عمدهترین آنها عبارتند از:
1ـ از طریق هموطنانش که مدتی در دربار هخامنشی به خدمت مشغول بودند و سپس به موطن خود بازگشتند. مانند دموکدس پزشک دربار داریوش بزرگ
2ـ از راه ایرانیان ساکن در آتن, مانند زوپیر یکی از سرداران مغضوب عهد خشایارشا
3ـ به واسطهی راویانی که در مصر و بابل از نزدیک شاهد رخدادهای ایران بودند و هرودوت ایشان را مورد اعتماد و وثوق تلقی میکند.
4ـ اما مهمترین منبع و مأخذ هرودوت بازماندگان خاندان ایرانی تبار هارپاگ (وزیر آخرین پادشاه مادو دستیار کورش بزرگ) بودند که در آسیای کوچک حکومتی محلی داشتند. دربارهی «تواریخ» همین کفایت میکند که بدانیم رمزگشایی از خطوط و پژوهشهای باستانشناسی بر درستی بسیاری از گفتههای هرودوت صحه مینهد. نمونه بارز چنین همسانیای در کتیبهی بیستون مشاهده میشود.
اوستا
اوستا کتاب مینوی ایرانیان باستان است. سخن گفتن از کتابی که بیش از یک هزاره بر ذهن و روح بیشترینه ایرانیان حکومت کرده, کاری به غایت دشوار است. واژه اوستا به معنای «ستایش» میباشد. این کتاب سپند به یکی از زبانهای شرقی ایران به همین نام به نگارش درآمده و کتابی یکدست به شمار نمیآید. هر بخش اوستا مربوط به عصری جداگانه است با این وجود رشتهی پنهانی آنها را بهم پیوند میزند. این اثر عظیم راه درازی پیموده تا از گفتار به نوشتار درآید. در میان دانشپژوهان و اوستاشناسان دربارهی زمان نگارش آن اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری اواخر عهد ساسانی را زمان تحریر این کتاب میدانند. اوستای موجود در حدود یک چهارم اوستای دورهی ساسانی است و شامل پنج بخش زیر است.
1ـ گاهان و یسنا 2ـ یشتها 3ـ ویسپرد 4ـ خرده اوستا 5ـ وندیداد
گاهان (گاتها, گاثها) به معنای سرود است و کهنترین بخش اوستا به شمار میآید. گاتها سرودههای منسوب به شخص زردشت سپیتمان و حاوی مکاشفات عرفانی و اندیشههای ژرف و بلند اوست. یسنا به معنی ستایش و نیایش و پرستش و قربانی است و ویسپرد (سَرور رَدان) سرودهای کوتاه درباره پاکان و همهی آفرینشهای نیک اهورایی است. خرده اوستا گزیدهای از اوستا در نیایش جشنها را شامل میشود و وندیداد به معنای داد ضد دیو, درباره آفرینش و زندگی جمشید پیشدادی است. اما بلندترین بخش اوستا «یشتها» نام دارد و موضوع آن با مضمون این رساله ارتباط مییابد. از همین رو به تفصیل بیشتری نیاز است. یشت در معنای واژگانی با «یسنا» یکسان ولی در محتوی متفاوت است. این بخش اوستا در بیست و یک یشت سروده شده و هرکدام از آنها در ستایش یکی از ایزدان و یا ایزد بانوان است. در این پایاننامه از یشتهای سیزدهم (فروردین یشت), چهاردهم (بهرام یشت) و یشت نوزدهم (زامیاد یشت یا کیان یشت) گزارش و تفسیر ابراهیم پورداود بهره فراوان بردهام. اوستا کتابی است که از بینش اساطیری و نگرش دینی مایه میگیرد و یشتها آگاهیهای فراوانی از جنبههای گوناگون زندگی ایرانیان باستان و اساطیر و داستانهای پهلوانی و گاه شماری و ستارهشناسی آنان در روزگاری که در ابهام افسانه فرو رفته است, به دست میدهند. بررسی جامع یشتها در گنجایش این گفتار نیست. بنابراین به همین مختصر بسنده میشود.
ایران در شرق باستان
یکی از جامعترین منابع جدید برای شناخت فرهنگ و هنر ایران عصر هخامنشی (و پیش از آن) کتاب ارزشمند «ایران در شرق باستان» ارنست امیل هرتسفلد آلمانی است. این اثر حاصل سخنرانیهای نویسنده در شهر بوستون آمریکا در پاییز 1934 میباشد و بعدها با افزودههایی در چهار فصل به نگارش درآمده است. دانستیم هرتسفلد باستان شناسی نامی و زبانشناسی متبحر بود. از این رو او تنها به گزارشهای تاریخ برای شناخت ایران باستان قناعت نمیکند, بلکه از یافتههای باستانشناسانه خویش و دانش زبانشناسیاش به منظور تبیین موضوع مدد میگیرد. هرتسفلد در اثر فوق فصل آغازین را به دوران نوسنگی و مس و مفرغ اختصاص میدهد. در فصل دوم به انتقال میراث فرهنگی بومیان نجد ایران به نو رسیدگان آریایی میپردازد. فصل سوم وقف معماری و پیکرتراشی روزگار هخامنشیان شده است. فصل چهارم به هنر دوران یونانی مآبی و پارتی و ساسانی اختصاص دارد که در محدودهی کار ما نمیگنجد.
نویسنده در فصل نخست به تفصیل به جزئیات یافتههای باستانشناسی میپردازد و آنها را با اشیا مشابه سایر مناطق پیرامون نجد ایران میسنجد. در فصل دوم «سپیده دم تاریخ» دست خواننده را میگیرد و آثار و اشیا به جای مانده از بومیان را به او نشان میدهد و برای درک آنها به روایات اسناد میان رودانی هم رجوع میکند و وامدار بودن آریاییهای کوچرو به فرهنگ بومیان را گوشزد مینماید. هرتسفلد اطلاق نام ایران به فلات ایران, پیش از مهاجرت آریاها را نادرست میداند و معتقد است این سرزمین را به سبب تسلط کاسپیها, کاسپین یا کاسپی باید نامید. او در فصل سوم به معرفی آرامگاههای صخرهای در غرب ایران میپردازد و شاید از جمله نخستین باستانشناسانی باشد که این گونه گورهای سنگی را به پادشاهان مادها نسبت میدهد و تعیین تاریخ چنین آثاری را از طریق نقش برجستههای آنها ممکن میداند. بخش عظیم این فصل مختصل آثار هخامنشیان در تخت جمشید, پاسارگاد و نقش رستم است. منتهی تخت جمشید وجهی برجسته دارد. هرتسفلد ضمن به بحث گذاشتن آثار سترگ و خرد هنر معماری و پیکرتراشی هخامنشی توجهی درخور به نگارهها میکند و چون خود یکی از نخستین حفاران تخت جمشید بوده به معرفی قسمتهای مختلف بنا میپردازد و در این راه دقت بسیار به خرج میدهد. او نقوش نمادین را اقتباسی از کاخهای آشوری میداند که بسیاری از آنها با همان بار فرهنگی در تخت جمشید برپا شدند. هرتسفلد به برخی نوآوریهای پارسی و نیز به بنمایههای سومری و اوستایی چند نقش برجسته هم اشاره میکند. اثر هرتسفلد همراه با یادداشتها و آراسته به تصاویری سیاه و سفید است.
تخت جمشید
پیشتر دانستیم که پس از هرتسفلد حفاری تخت جمشید به اریک اشمیت آلمانی سپرده شد (1938). اشمیت باستانشناس برجستهای بود که از سوی بنیاد شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به این کار مهم گماره شد. حفاریهای او در تخت جمشید به آواربرداری از تمام قسمتهایی که هرتسفلد موفق به انجام آن نشده بود, انجامید. اشمیت موفق به کشف کتیبههایی که در جرز کاخها که در اعماق خاک نهاده شده بودند, شد. بهرحال تلاشهای چندین سالهی وی سرانجام پس از بازگشت به آمریکا در سه جلد بزرگ به نام «تخت جمشید» به زیور طبع آراسته گشت. این اثر بسیار ارزنده حاوی نقشهها و تصاویر متعدد و متنوعی است که با توصیفات دقیق توأمند. آخرین جلد تخت جمشید پس از مرگ نابهنگام نویسنده منتشر شد. اشمیت در جلد نخست پس از بحثی کوتاه دربارهی پاسارگاد و شوش به بناها, نقش برجستهها و سنگ نبشتههای تخت جمشید میپردازد. جلد دوم به شرح اشیا بدست آمده از تخت جمشید اختصاص دارد و جلد سوم نیز درباره آثار نقش رستم و ویرانههای استخر است. نگارنده برای تدوین پایاننامه از جلد یکم که مرتبط با موضوع بود و به قلم عبداله فریار با نثری روان به فارسی برگردانده شده, استفاده کرده است. تخت جمشید اشمیت کتابی است بس عظیم و ارزشمند که در آن تحلیل تاریخی توأم با تفسیر هنری حکایت از تسلط و تبحر نویسنده در فهم تاریخ و شناخت هنر میکند. اشمیت دانش گسترهاش را با دقت نظر در هم آمیخته و تصویری هماهنگ و جامع از تخت جمشید عرضه میکند. اهمیت کار تا بدانجاست که هر بحثی دربارهی تخت جمشید بدون توجه به اثر خواندی و ماندنی اشمیت کاری است در کاستی.